عمـــــــار جوان

وبلاگ سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی

عمـــــــار جوان

وبلاگ سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی

عمـــــــار جوان
چه بگویم ، چه بنویسم و به چه اندیشه کنم
من در این غوغاکده رنگارنگ
ولی
میدانم و خوب این میدانم که تویی تنها ملجا و پناهم
خداوندا
یاریم کن
بدانم
که چه بگویم
چه بنویسم
و به چه اندیشه کنم
آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ق.ظ

مدافعان حرم

یک شبی دیده پرآب

گرم در بستر خواب

غرق رویای درون

در رخ دشمن دون

من ندانستم که ، خواب یا بیداریست

و گر این خواب نبود

من چه ها می کردم

رو به دشمن بودم

یا که از مهلکه در حال فرار؟!

یادم آید که گروهی به شبی تاریخی

عهد خود با ولی و راهبر خود بستند

که اماما به رهت جان سهل است

که اگر کشته و صد بار دگر زنده شویم

جانمان ارزانیت

همه تقدیم تو باد

اف برآن زندگی بعد تو باد

من ولی با چشمم

دیدم آن عهد که یکبار دگر

با الم ، با غم و صد آه و شرر

بسته شد با حرم آل الله

که اگر جان دادیم

خونمان همچو روان آبی ریخت

سر و انگشت و لب و دندان شد

غارت از بهر عدویی وحشی

یا که مهمان نی ای در جامی

ما محالست که در خواب شویم

یا که در پستویی

از برای گذر عمر رویم

ما دفاع از شرف و دین و ولی و حرم بی بی را

مایه عزت خود میدانیم


تقدیمی به مدافعان حرم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۵
عمار جوان
سه شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

خلقت

از کار گاه هستی افتاده ایم اینجا               باید که رفت هر دم پیمان ماست آنجا

خواهیم اگر بدانیم نزدیک یا که دوریم           باید که عرضه دارند احوال ملک دارا

هر چند عرضه گردید احوال ملک دارا             پند و نصیحتش نیز بر ما نشد هویدا

قرنی اگر بخسبیم زین مهد خاک بازی       خود نیز اگر نخواهیم خواهند برد ما را

رسولی-روح الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۳:۳۴
عمار جوان